خواب مي بينم در بياباني راه می روم
بالای سرم آفتاب زبانه می کشد
بر سرابی خم می شوم
صورتم در سراب ترک خورده و خونین
لبهام ٬ زبانم کویر
خواب می بینم دست فرو می برم در سراب
!خنکایش
مشتی از گواراییش بر صورتم می پاشم
می سوزم
شن چشم و دهانم پر کرده
می بینم
سرفه سرفه سراب از من می جوشد
No comments:
Post a Comment