!گفت: چقدرديراومدين
گفت:از بويي كه پيچيده بود فهميدم
.شما اين جا بودين
گفت:دست هاي خاصي دارين.حس
.عجيبي داره
گفت:تمام در و پنجره ها از انتظار
!من عاصي شدن
!گفت:تنهام .خيلي تنها
.گفت:هيچ انگيزه اي براي زندگي نداشتم
!هيچ توجيهي براي زندگي نداشتم
.
.
.گفت:بوي تو تمام لحظه هامو پر كرده
.گفت:تو براي يك مرد از هر نظر كاملي
گفت:تو زني هستي كه هميشه توي روياهام
.ميديدم
گفتم:دوستت دارم
!گفتم:بيا
!گفتم:تا صبح نمي خوابم. تو نميذاری
گفت:فكر مي كنی تهش كجاست؟ اصلا ته داره؟
!گفتم:تو كه مي خواي این جا روترک کنی
!گفت:از اين جا تكون نمي خورم
!گفت:دلم مي خواد توی گرمای تو غرق بشم
گفتم:نمی گی؟
گفت:از بويي كه پيچيده بود فهميدم
.شما اين جا بودين
گفت:دست هاي خاصي دارين.حس
.عجيبي داره
گفت:تمام در و پنجره ها از انتظار
!من عاصي شدن
!گفت:تنهام .خيلي تنها
.گفت:هيچ انگيزه اي براي زندگي نداشتم
!هيچ توجيهي براي زندگي نداشتم
.
.
.گفت:بوي تو تمام لحظه هامو پر كرده
.گفت:تو براي يك مرد از هر نظر كاملي
گفت:تو زني هستي كه هميشه توي روياهام
.ميديدم
گفتم:دوستت دارم
!گفتم:بيا
!گفتم:تا صبح نمي خوابم. تو نميذاری
گفت:فكر مي كنی تهش كجاست؟ اصلا ته داره؟
!گفتم:تو كه مي خواي این جا روترک کنی
!گفت:از اين جا تكون نمي خورم
!گفت:دلم مي خواد توی گرمای تو غرق بشم
گفتم:نمی گی؟
!گفت:مي خوام توي وجودت بگم
گفت:می خواهم دندان هایت را چون شیری
...گرم
.
.
!گفت:فكر نمي كردم انقدر شيرين باشي
!گفت:احساس مي كنم روي ابرها راه ميرم
!گفت:بيچاره ام كردي
گفتم:نمي گي؟
!گفت:دوست داشتن نيست كه بگم
گفت:با تو متولد شدم.تازه مي شوم
.تمام مي شوم
.گفت:نگاهت و روي من نبند
!گفتم:بگو
گفت:زيباترين لحظه ي عشق لحظه ای
.نيست كه مي گيم دوستت دارم
!گفت:با من بمان
.گفتم:همه ي لحظه ها در تو ميگذره
!گفتم:ميترسم از دستت بدم
گفت:سيرت می كنم. پرت می كنم. همه
!چيز من شدی. مرا از تو گريزی نيست
گفتم:چيزي كه مي خوام بگم سخته
اما ... ببين اين خيانت نيست؟
.سكوت كرد
.گفتم:پاشو مي خوريم
.سكوت كرد
گفتم:دلت براي اون بسوزه.بالاخره یه
...روزی
سكوت كرد
...گفتم:ميدوني من گرفتار تو شدم اما تو
...آخه اون
.سكوت كرد
!گفتم:ميترسم
.سكوت كرد
گفتم:دلم مي خواد برات همه چيز باشم
.غير از ايني كه هستم
.سکوت کرد
.
گفت:می خواهم دندان هایت را چون شیری
...گرم
.
.
!گفت:فكر نمي كردم انقدر شيرين باشي
!گفت:احساس مي كنم روي ابرها راه ميرم
!گفت:بيچاره ام كردي
گفتم:نمي گي؟
!گفت:دوست داشتن نيست كه بگم
گفت:با تو متولد شدم.تازه مي شوم
.تمام مي شوم
.گفت:نگاهت و روي من نبند
!گفتم:بگو
گفت:زيباترين لحظه ي عشق لحظه ای
.نيست كه مي گيم دوستت دارم
!گفت:با من بمان
.گفتم:همه ي لحظه ها در تو ميگذره
!گفتم:ميترسم از دستت بدم
گفت:سيرت می كنم. پرت می كنم. همه
!چيز من شدی. مرا از تو گريزی نيست
گفتم:چيزي كه مي خوام بگم سخته
اما ... ببين اين خيانت نيست؟
.سكوت كرد
.گفتم:پاشو مي خوريم
.سكوت كرد
گفتم:دلت براي اون بسوزه.بالاخره یه
...روزی
سكوت كرد
...گفتم:ميدوني من گرفتار تو شدم اما تو
...آخه اون
.سكوت كرد
!گفتم:ميترسم
.سكوت كرد
گفتم:دلم مي خواد برات همه چيز باشم
.غير از ايني كه هستم
.سکوت کرد
.
.
گفت:خراب كردی .همه چيزو خراب كردی
.گفت:تو مسير و به هم زدي
گفت:يه ديوار و ميشه آجر به آجر خراب كرد
!اما تو مث يه بولدوزر رفتي توش
گفت:اين همه سن ازت گذشته هنوزنمي دوني
!يه حرف و كجا بزني
گفت:مث اينه كه توي عروسي باشي و خبر
.مرگ باباتو بهت بدن
گفت:ميشد يه جور ديگه بگي . اصلا چرا
بايد همچون چيزي رو بگي ؟
گفت:چه حقي داشتي تنهايي تصميم بگيري؟
!گفتم:فقط يه سوال بود
!گفت:سخته ولي عادت مي كنم
گفتم:به چی؟
گفت: ممكنه يه كمي طول بكشه اما بالاخره
تموم ميشه
!گفتم:منظور من اين نبود
!گفتم:پشيمونم
!گفتم:بدون تو نميشه
!گفتم:نگاهت عوض شده
!گفتم:هر چي توبگی
!گفتم:هر چي تو بخواي
!گفتم:ميام پيشت
.
.
.
گفت:لباس زيرت اصلا مناسب نبود
واقعا نمي دوني اين جورملاقاتاچه شرايطي داره؟
!گفتم :دوستت دارم
!گفت:خوب؟
گفتم:ظاهرا اين مسيري بود كه طي ميشد
!اون حرف بهانه بود
!گفت:فرقي نمي كنه
!گفت:هرچي مي كشي حقته
!گفتم :يه تب تند بود و زود گذر
!گفت:شايد
گفت: آخه تو تو زندگيت چي كم داري؟
گفتم: بگم؟
!گفت :يه جوري بگو حال كنيم
!گفتم:دوستت دارم
!گفت: ماربزنه به زبونت
گفتم:ميموني؟
!گفت:بستگي به سرويس دهي شما داره
!گفت:خوب حال نمي دي
!گفت:فيلم هاي آموزشي زيادي هست
!گفتم:تو ...ده پروري
گفت:واسه چي ول نمي كني؟
گفت:مث كنه چسبيدي به من؟
گفت:مگه شرایط منو نمی بینی؟
گفت:تو كارو زندگي نداري؟
!گفتم:دوستت دارم
!گفت:ولي من ندارم . نمی فهمی؟
...گفتم :پس اون حرفا
...گفتم:اون حسّا
...گفتم:یعنی همش
...:گفتم
.
.
.گفت:تو مسير و به هم زدي
گفت:يه ديوار و ميشه آجر به آجر خراب كرد
!اما تو مث يه بولدوزر رفتي توش
گفت:اين همه سن ازت گذشته هنوزنمي دوني
!يه حرف و كجا بزني
گفت:مث اينه كه توي عروسي باشي و خبر
.مرگ باباتو بهت بدن
گفت:ميشد يه جور ديگه بگي . اصلا چرا
بايد همچون چيزي رو بگي ؟
گفت:چه حقي داشتي تنهايي تصميم بگيري؟
!گفتم:فقط يه سوال بود
!گفت:سخته ولي عادت مي كنم
گفتم:به چی؟
گفت: ممكنه يه كمي طول بكشه اما بالاخره
تموم ميشه
!گفتم:منظور من اين نبود
!گفتم:پشيمونم
!گفتم:بدون تو نميشه
!گفتم:نگاهت عوض شده
!گفتم:هر چي توبگی
!گفتم:هر چي تو بخواي
!گفتم:ميام پيشت
.
.
.
گفت:لباس زيرت اصلا مناسب نبود
واقعا نمي دوني اين جورملاقاتاچه شرايطي داره؟
!گفتم :دوستت دارم
!گفت:خوب؟
گفتم:ظاهرا اين مسيري بود كه طي ميشد
!اون حرف بهانه بود
!گفت:فرقي نمي كنه
!گفت:هرچي مي كشي حقته
!گفتم :يه تب تند بود و زود گذر
!گفت:شايد
گفت: آخه تو تو زندگيت چي كم داري؟
گفتم: بگم؟
!گفت :يه جوري بگو حال كنيم
!گفتم:دوستت دارم
!گفت: ماربزنه به زبونت
گفتم:ميموني؟
!گفت:بستگي به سرويس دهي شما داره
!گفت:خوب حال نمي دي
!گفت:فيلم هاي آموزشي زيادي هست
!گفتم:تو ...ده پروري
گفت:واسه چي ول نمي كني؟
گفت:مث كنه چسبيدي به من؟
گفت:مگه شرایط منو نمی بینی؟
گفت:تو كارو زندگي نداري؟
!گفتم:دوستت دارم
!گفت:ولي من ندارم . نمی فهمی؟
...گفتم :پس اون حرفا
...گفتم:اون حسّا
...گفتم:یعنی همش
...:گفتم
.
.
این سومین سنجاقکیه که امروز اومده تو اتاق-
ساعت چنده؟
1 comment:
گریه کردم
Post a Comment