هي تمام حرف هايي كه می زنم می آیند و می روند
.و هیچ کدامشان را نمی نویسم و هیچ می شوند و پوچ
می دانم که حرف زدن انرﮊی کلام رامی گیرد.وقت هایی
که حرف نمی زنم ٬ همه را می نویسم . اما وقتی زیاد
حرف می زنم...هیچ . تنبلی ِتکرار و در مجموع چه فرقی
!می کند ؟
تمام حرف هایم راجع به سفر . تمام حسرتم برای سفر
رضا را دیدم .از سفر سه ماهه اش به استرالیا برگشته است
چقدر برایم حرف زد.ساعت ها. گفت برای زندگی چهل ساله ام
.حسرت خوردم . ما این جا زندگی نمی کنیم . فقط زنده ایم
اما هر چه می گفت مثل همه آنچه که مسافران آن سوی آب ها
می گویند از تفاوت های اجتماعی ست . از زندگی فردی و
درونی٬ کسی حرفی نمی زند. آیا آرامش درونی در آن جا
بیشتر است ؟ کسی برای این سوال پاسخی ندارد. پشت میز
آشپزخانه روی صندلی بلند نشسته بود و حرف می زد و من
با دستی زیر چانه و دستی به دور گیلاسی پایه بلند محو حرف
های او بودم. از خاطراتش که بگذریم چیزی گفت که برایم
می دانم که حرف زدن انرﮊی کلام رامی گیرد.وقت هایی
که حرف نمی زنم ٬ همه را می نویسم . اما وقتی زیاد
حرف می زنم...هیچ . تنبلی ِتکرار و در مجموع چه فرقی
!می کند ؟
تمام حرف هایم راجع به سفر . تمام حسرتم برای سفر
رضا را دیدم .از سفر سه ماهه اش به استرالیا برگشته است
چقدر برایم حرف زد.ساعت ها. گفت برای زندگی چهل ساله ام
.حسرت خوردم . ما این جا زندگی نمی کنیم . فقط زنده ایم
اما هر چه می گفت مثل همه آنچه که مسافران آن سوی آب ها
می گویند از تفاوت های اجتماعی ست . از زندگی فردی و
درونی٬ کسی حرفی نمی زند. آیا آرامش درونی در آن جا
بیشتر است ؟ کسی برای این سوال پاسخی ندارد. پشت میز
آشپزخانه روی صندلی بلند نشسته بود و حرف می زد و من
با دستی زیر چانه و دستی به دور گیلاسی پایه بلند محو حرف
های او بودم. از خاطراتش که بگذریم چیزی گفت که برایم
جالب بود .گفت : اون جا هر کسی خودشه. هر کسی همونیه
که هست نه چیز دیگه. گفت: اون جا آزادی رو کاملا درک
می کنی . انسان جایگاه واقعی خودشو داره . آزادی هست
بی قانونی نه.انسان درک شده و رعایت می شه. خیلی از آزادی
. حرف میزد
!آزادی! و رویایی بود آن همه
!آزادی! و رویایی بود آن همه
No comments:
Post a Comment