2007-04-22

مي‌گويد:آهاي! دوست داري براي يك مدتي دنيا را اداره كني؟"
مي‌گويم:البته، به امتحانش مي‌ارزد. كجا بايد بنشينم ؟ چقدر بايد بگيرم ؟
كي وقت ناهار است ؟ چه موقع كار راتعطيل كنم؟
"مي‌گويد:سكان را بده به من! فكر كنم هنوز آماده نباشي

3 comments:

4040e said...

می گوید "کدام دفعه بود کسی از من پرسید؟" می گویم "هیچ کس از آدم نمی پرسد همه دنبال جواب دادن هستند" می گوید "حرف نزن این سکان را بگیر کمی بخوابم" می گویم "سکان خودم را کی باید بگیرد؟" می گوید "واقعا این دنیا جای مزخرفی است آدم یک لحظه هم آرامش ندارد"

Anonymous said...

كاش قصه از جاي ديگري شروع شده بود... قبل از اينكه خدا هم ترك كند آسمان خاكستري را...

Anonymous said...

حالا