بعد لباسی را پوشیدم که شاید او روزی پوشیده باشد و
به ماه نگاه کردم که شاید او هم به ماه نگاه کرده باشد
و دستم را در آب فرو بردم که شاید او هم دستش را در
آب فرو برده باشد و عینک را ... و غذایی را که دوست
...دارد که شاید ... و مسیری را که شاید از آن جا
نیامده است. شب و روزهای زیادی گذشته. از او خبری
و دستم را در آب فرو بردم که شاید او هم دستش را در
آب فرو برده باشد و عینک را ... و غذایی را که دوست
...دارد که شاید ... و مسیری را که شاید از آن جا
نیامده است. شب و روزهای زیادی گذشته. از او خبری
ندارم. اگر نیاید قصه اش در همان خیره شدن ها تمام شده
.است
1 comment:
دو باره
صداي قدم هاي ضعف
پناه من كجاست ؟
تفاله هاي رواني
بر سرم فرو ميريزد
Post a Comment