من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع وشکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ورازین بی خبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
گفتم این روی فرشته ست عجب یا بشرست
گفت این غیر فرشته ست و بشر هیچ مگو
گفتم این چیست بگو زیروزبر خواهم شد
گفت می باش چنین زیر و زبر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع وشکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ورازین بی خبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
گفتم این روی فرشته ست عجب یا بشرست
گفت این غیر فرشته ست و بشر هیچ مگو
گفتم این چیست بگو زیروزبر خواهم شد
گفت می باش چنین زیر و زبر هیچ مگو
4 comments:
: )
آب می خواهم سرابم می دهند
عشق می خواهم عذابم می دهند
...
عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام
تیشه زد بر ریشه اندیشه ام
...ta ein eshgh ba to che konad
!!!!!!!!!!!
دل با يارو سر به كار
!!!
سوار دل باش وپياده تن
Post a Comment