خسته ام از تابش بی رونق هر روز
بر گل کف های موج
خسته ام از گرم کردن بال پروانه های نوزاد
وقتی ساعتی بعد پیر می شوند
خسته ام از پاک کردن ِ های دهان ابر
غبار کدری که بر گلبرگ ها شفاف می شود
از انتظار خاموشی برف
این همه نزدیک این همه دورخسته
ای کاش سرد می شدم
بر گل کف های موج
خسته ام از گرم کردن بال پروانه های نوزاد
وقتی ساعتی بعد پیر می شوند
خسته ام از پاک کردن ِ های دهان ابر
غبار کدری که بر گلبرگ ها شفاف می شود
از انتظار خاموشی برف
این همه نزدیک این همه دورخسته
ای کاش سرد می شدم
