2007-12-11

راحت بگویم
تشنگی آسمان روزهای انگیزگی بود
که دیگر نیست
چار میخ می زنم از قضا
بر دست و پای فرشتگانی
که به دورم پروانه اند
دوست دارم به فوج سنجاقکانی مضاف شوم
که با باد می روند ودر باد می پوسند
دوست دارم
محکومیت به دور خوردن در باد
رفتن بی هیچ تشنگی فرشتگی
راحت بگویم قبول
اما با حفظ فاصله ی مضاف

2 comments:

Anonymous said...

قفس داران سكوتم را شكـستند دل دائم صبورم را شكـستند. به جرم پا به پاي عشق رفـتن پروبال عـبورم را شكـستند. مرا از خـلوتم بيرون كـشيدند چه بي پروا حضورم راشكـستند. تمنا در نگاهم موج مي زد ولي روياي دورم را شكـستند

4040e said...

: )