نمیدانم چرا این طور شده . ذهنم یک جور ولی شده
انگار یک سینی پر از آرد است که وقتی فکری به آن
وارد می شود انگار کسی فوت کرده باشد همه ذرات به
هوا پرتاب می شود . کاش یک نفر پیدا میشد توی آن تف
انگار یک سینی پر از آرد است که وقتی فکری به آن
وارد می شود انگار کسی فوت کرده باشد همه ذرات به
هوا پرتاب می شود . کاش یک نفر پیدا میشد توی آن تف
می انداخت .آن وقت دست کم یک چیزهایی به هم می چسبید
1 comment:
پيش چشمت داشتي شيء كبود زان كبودت جمله عالم مينمود
Post a Comment