به درک که امروز
تکه های مردی روی پله های بخش روان افتاده است
به درک که من از همه ی روزهای قبل تلخم
یادم نمیاید از کسی پرسیده باشم
است یا ثروت
یادم نمیاید اصلا حرفی زده باشم
که این طور حی و حاضر با کلمات ابلق
که چه؟
که محیط تجربه های پیچ و تاب خورده ای
باش
کف تخت خواب سربی سال ها افتاده ای
لاش
می خواستم مقداری تحدب نامنتظر
از چشم خانه های مقرنس بیرون کشم
برای حیرانی تو
وجا بدهم در خالی گرد علامت سوالت
گذاشتی؟
!تلخم درست
اما به درک که اصلا حرف زده باشم
!نگران نباش
ساعت که ده بشود
همه چیز
روی پله ها را پاک خواهد کرد
تکه های مردی روی پله های بخش روان افتاده است
به درک که من از همه ی روزهای قبل تلخم
یادم نمیاید از کسی پرسیده باشم
است یا ثروت
یادم نمیاید اصلا حرفی زده باشم
که این طور حی و حاضر با کلمات ابلق
که چه؟
که محیط تجربه های پیچ و تاب خورده ای
باش
کف تخت خواب سربی سال ها افتاده ای
لاش
می خواستم مقداری تحدب نامنتظر
از چشم خانه های مقرنس بیرون کشم
برای حیرانی تو
وجا بدهم در خالی گرد علامت سوالت
گذاشتی؟
!تلخم درست
اما به درک که اصلا حرف زده باشم
!نگران نباش
ساعت که ده بشود
همه چیز
روی پله ها را پاک خواهد کرد
3 comments:
یک تکه آدم روی پله های بخش روانی
یک تکه آدم توی سطل آشغال جراحی
یک تکه آدم توی بیمارستان
یک تکه آدم که
دیوانه دیوانه
در خیابان
راه می رود
. عجیب بود
زبان تازه ای داشت به نظرم ( البته اگه شعر بود ! )
خوب بود ولی یا بهتره بگم تا سر لاش خیلی خوب بود بعدش یک کم افت کرد
اما در هر حال من این ساده شدن زبانت رو در عین حفظ کردن فضاهای قبل می پسندم
تحرك خوبيدر كلماتتون بود و زبانتون تازه تر شده بود اماانسجام قبليهارونداشت
Post a Comment