2007-12-05

زیر سایه ی درختان پر شاخ و برگ
یخ می زنم از دوری آفتابی که داغم می کند
می سوزاندم
پر می کشم...

دور می شوم از تاریک آرامش و
در کوره ی نور شنا می کنم
من پروانه ام
پیشه ام سوختن است

3 comments:

Anonymous said...

انای عزیز : هر روز بارانی خاطره چتری در من ذنده می شود که در شبی عزیز به خاطره گم شده واین گم شده گی را سخت دوست دارم . خوشبختانه به روز بود وب لاگت. باران را برای خاطره اش دوست دارم تا تو چگونه بخواهییش ؟
امید آنکه ببینمت بشنمت و ..

Anonymous said...

انای گرامی / من بار دوم است که مطلب برای کسی می نویسم.:نامم میان کوهها گم می شود/صدایم میان دره ها گم می شود /لباس هایم گم می شود /خودم گم می شوم /میان گم شدن ها /در تارهای تنت /کودکی پیدا می شود /با لبخندی شگفت /نامش را که سالهاست بر پیشانی اسمان حوانده ای/قلبت را نگاه کن /

4040e said...

: )