زیر سایه ی درختان پر شاخ و برگ یخ می زنم از دوری آفتابی که داغم می کند می سوزاندم پر می کشم...
دور می شوم از تاریک آرامش و در کوره ی نور شنا می کنم من پروانه ام پیشه ام سوختن است
3 comments:
Anonymous
said...
انای عزیز : هر روز بارانی خاطره چتری در من ذنده می شود که در شبی عزیز به خاطره گم شده واین گم شده گی را سخت دوست دارم . خوشبختانه به روز بود وب لاگت. باران را برای خاطره اش دوست دارم تا تو چگونه بخواهییش ؟ امید آنکه ببینمت بشنمت و ..
انای گرامی / من بار دوم است که مطلب برای کسی می نویسم.:نامم میان کوهها گم می شود/صدایم میان دره ها گم می شود /لباس هایم گم می شود /خودم گم می شوم /میان گم شدن ها /در تارهای تنت /کودکی پیدا می شود /با لبخندی شگفت /نامش را که سالهاست بر پیشانی اسمان حوانده ای/قلبت را نگاه کن /
3 comments:
انای عزیز : هر روز بارانی خاطره چتری در من ذنده می شود که در شبی عزیز به خاطره گم شده واین گم شده گی را سخت دوست دارم . خوشبختانه به روز بود وب لاگت. باران را برای خاطره اش دوست دارم تا تو چگونه بخواهییش ؟
امید آنکه ببینمت بشنمت و ..
انای گرامی / من بار دوم است که مطلب برای کسی می نویسم.:نامم میان کوهها گم می شود/صدایم میان دره ها گم می شود /لباس هایم گم می شود /خودم گم می شوم /میان گم شدن ها /در تارهای تنت /کودکی پیدا می شود /با لبخندی شگفت /نامش را که سالهاست بر پیشانی اسمان حوانده ای/قلبت را نگاه کن /
: )
Post a Comment