بی درد شعری می توان سرود؟
در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحب دل کنم
من درد تو را زدست آسان ندهم دل بر نکنم زدوست تا جان ندهم از دوست به یادگار دردی دارم کان درد به صد هزار درمان ندهم
من غلامِ قمرم غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخن شمس و ... هیچ مگو
Post a Comment
3 comments:
در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحب دل کنم
من درد تو را زدست آسان ندهم
دل بر نکنم زدوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
من غلامِ قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمس و ...
هیچ مگو
Post a Comment